تو خوب باش،مطمئن باش بعدا همه به اشتباهشون پی میبرن
من دانشگاه میرفتم خیلی سانتال مانتال
ماشین داشتم از خودم از شهر بزرگ تو یه شهر کوچیک میرفتم
۱۸ سالم بود کلی به خودم میرسیدم،پسرای دانشگاه همش دنبال من بودن
من رفتم نماز خونه تو کفشم یه نفری شماره انداخت
دو نفر بخاطر اینکه اون پسره شمار انداخته باهم دعوا کردن
بدجور اسمم پیچید تو دانشگاه
ولی خب منکه ن باکسی بودم نه برنانه ای داشتم
بعد از چند ماه همه چی برگشت به روال قبلی و کلی عزت و احترام همراهم بود
حتی حراست دانشگاه چند بار منو خواست که جرا پسره بخاطرِ من دعوا میکنن،پس تو مقصری
خلاصه من خوب بودم و موجه بودم آب ها از آسیاب افتاد
حتی به من گفتن با فلان استاد دوستی
بااینکه من ماشین داشتم فقط چند بار از دانشگاه تا شهر خودمون رسوندند
حرف زیاده،توجه نکن،کسی عاقل باشه متوجه ی خوبی تو میشه