از شنبه رفته بود شهرستان
بعد قبل از اینکه بیاد موش تو خونه اومد اومدم خونه مامانم اینا بابام سریع رفت چسب موش خرید گذاشت
به شوهرم گفتم تا نگیریش برنمیگردم بلکم بترسه بیوفته دنبالش تله بخره کاری کنه (بشدت تنبله)
گقتم شده یه ماه دوماه
میگه نیا چکار کنم بابام موش گیر بوده یا مامانم
بالاخره تو چسب موشه میوفته من چکارکنم
حس میکنم خوشبحالش شده
خرجمون که نمیکنه دیگه
راحت برا خودش هروقت بخاد میاد خونه میره بیرون
معلوم نیس چکار میکنه
نه میره سم بخره نه دنبالش میگرده
از خداشه انگار نباشم 😭😭😭😭😭😭😭😭
زندگیا به ی موش بنده
واه همه ی مردا اینطوری اند خب تک و توک اینجور نباشن شاید که معموبا نسل باباهامون اینطور انصاااااااافا زندگیتو برا موش نابود نکن
مشکوک میزنه شوهر منم اهمیت نمیده بهم انگار سرش جایی گرمه
دو ماه بخاطر موش خونه نرفتی😳😳
برگرد خونت
به خاطر موش گذاشتی رفتی ؟
نمیفهممت
افسردگی بعد موش گرفتی....
خب برو خونت ۱۰ تا تله بذار بگیرید دیگ این همه فکر چیهههههه
میخوای چیکار توام محل سگش نزار
بخاطر یه موش از شوهرت و خونه زندگیت دور شدی
بعد شوهرمن بشدت گرم بود یه روز در میون رابطه میخاست
ببخشید رک گفتم
الان از چهارشنبه سه شنبه ی هفته ی قبل اصلا چیزی نمیگه
خیییییییییلی برام عجیبه
خودت برو بگیرش مگه سگه که بگیرش خب واقعا باید بیوفته تو تله خودش
خیلی حس بدیه که بود و نبودت فرقی برای شریک زندگیت ندتشته باشه دارم تجربه اش میکنم😔
کاری به چیزای دیگه ندارم اما خب از یه جهت راست میگن موشه خودش باید بیوفته تو تله دیگه انتظار دارین عین کاراگاه گجت بیوفته دنباله موشه😅😅
