سال 89 ...دکترای زیست داشت اسمش نگم
یادمه آنقدر از دانش آموزایی که پدر و مادرشان دکترن فلان امکانات دارم تعریف میکرد
همش میگفت شما چیزی نمیشید
رتبه های خوب برای اونایی که مامان و باباشون دکترن
و خیلی چیزا میگفت
من یه مدت از اینکه تو خانواده ای که پدر و مادرم سیکلن به دنیا اومدم بدم میومد ...نه من دوستام همینطور مغزمون میشست...ماام دانش آموز دست رسی به اینترنت کم هرچی این میگفت قبول میکردیم حالیمون نبود
انگیزه برای خواندن از دست داده بودم من که همیشه معدلم نزدیک 20 بود
آخرش چی شد پیراپزشکی (دقیق نگم چی )قبول شدم اونم دولتی تهران
الان یدفه اسمش رو توی نت دیدم خیلی ناراحت شدم اگه شاید یه انگیزه میداد یکم تلاشم بیشتر میشد پزشکی قبول شده بودم
چون الان بعد ۱۳ سال دارم برای کنکور میخونم
ولی هیچ وقت این استاد رو نمیبخشم حتی باعث شد از پدرو مادر عزیزم ناراحت باشم