شوهر من فردی عصبی ک کنترل اعصابشو نداره من هیچ وقت نمیتونم ناراحتی هامو بگم یا انتقاد ازش کنم چون اغا کنترلشو از دست میده حیلی سختی کشیدم پنج سال باهاش زندگی کردم عوض نشد خانوادش و خودش خیلی بهم بی احترامی کردن هیچ وقت پشتم نبود طرفداری خانوادشو میکرد همیشه اینقدر سرم داد میزد حتی نمیزاشت حرف بزنم تا ادم استرسی شدم ک موقع اعصببانیتش ازش میترسم و دچار تشنج میشم پنج سال کنار مادرش تو ی خونه بودم و عرضه نداشت خونه جدا برام بگیره ی دختر چهار ساله ازش دارم ولی بعد پنج سال اولین بار ک اومدم خونه پدرم و همه چی رو گفتم اونا هم گفتن نمیزاریم دیگه برگردی باید طلاقتو بگیری
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
شاید من چون ازدواج نکردم و تجربه ندارم اینطوری فکر میکنم به نظر من حالا به هر علتی پایه های زندگی اونقدر لق شده که یکی از طرفین به طلاق حتی فکر کنن فاتحه اون زندگی رو باید خوند اون کنار هم موندن که بعد از صحبت درباره طلاق اتفاق میفته به نظرم ارزش نداره