حالم داره از این حسو حالم بهم میخوره، عصبی میشم اینطور میبینم باهام رفتار میکنه، تا میام بهشم میگم میگه خب بهم بگو هر چیزی دوست داری رو، میگم من همیشه دارم بهت میگم، چرا جواب قانع کننده ای بم نمیدی
میگه چون همش فکرم درگیره خونس، میگم خب چه ربدی داره، ادم که حس و علافشو نمیتونه بندازه پشت سر بخاطر یه مشغولیت خونه اینجور زندگیشو تو خطر بندازه، تو که میدونی من محبت میخوام توجه میخوام، چرا قبل از اینکه عقد کنیم اینجور نبودی.