انقدر ناراحتم که زدم زنموش رو از گوشی دوتامون آنفالو کردم
رفتیم خونشون یه شهر دیگس دوروز موندیم
یهو من و زنموشوهرم داخل اتاق نشستیم
شوهرمم با عموش داخل سالن
بودن منم گفتم وای زنمو ببخشید مزاحم شدیم
اونم میگفت بزنمت واین حرفا میگفت نگو مزاحم بزنمت
شوهرمم اومد شنید باز زنموش جلو شوهرم گفت
بزنم زنت شوهرمم لباش کج کرد یعنی برام مهم نیست
و اومد مثلا به شوخی زد پشت سرم و دوتاشون خندیدن
حس حقارت میکنم😔 وچون با عشق ازدواج کردیم
انتظار نداشتم از شوهرم