من سر یه موضوع دیگه ای
چند سال پیش قهر کردم درخواست طلاق دادم
بعد همسرم خیلی اذیت شد اون مدت
هنوز ک هنوزه میگه اگ تو نباشی من میمیرم
منم امشب بهش اخطار دادم ، اگ کوچیک ترین خطایی ببینم از زندگیم حذفت میکنم
اول خوب مطمئن شو من چندین مورد دیدم ما از همون روز خواستگاری و دوستی مشکل داشتیم و علامتاش رو می‌دیدم ولی انگار کور و کر شده بودم وگرنه رابطه ما هیچوقت به ازدواج ختم نمیشد این آخریا هم ادعا میکرد پیش بقیه که منو خیلی میخواد و نمیزارع من ازدواج کنم من زندگی خیلی تلخی داشتم بهترین روزای عمرم حوونیم تو یه رابطه آلوده و بی سر و ته از بین رفت و حالا دیگه به جایی رسیدم که نمیتونم به هیچ مردی اعتماد کنم و نمیتونم وارد هیچ رابطه ای بشم
عزیزم شک دور از جون شما آدم رو داغون میکنه
اگ واقعا چیزی نیست انقدر کشش نده لطفا
خداروشکر ک ب موقع فهمیدی
ولی چیزی ک من تجربه کردم بایدحس اعتماد بدی
من خودم مدتی اینطوری بودم بعد از خیانتش
هنوزم هستم هنوزم شک دارم ب همه چی ولی ب روش نمیارم دیگ جوری وانمود میکنم انگار بهش اعتماد دارم ،ته دلم اشوبه همیشه و فراموش نکردم
ولی از اون وقتایی ک همش بهش گیر میدادم چندین بار میگفت ک من ی اشتباه کردم و میخوام فراموشش کنم تو روخدا اذیتم نکن یادآوری نکن من میخوام این گند از یادم بره ...خیلی قد و تخسه گاهی با حالت گریه میگفت اینک بهم اعتماد نداری انگیز مو میگیره
منم تصمیم گرفتم دیگ ب روش نیارم تا چیزی ندیدم
نمیدونم این حرفا رو واقعا میزد یا از روی سیاست و برای گول زدن من ،ولی ب هر حال من برای آرامش خودم و برای اینک بعدا اگ تکرار شد حرفی برای گفتن نباشه دیگ بیخیال شدم
شما هم بهتره با مثبت بودن دلتو قرص کنی...دوازده سال زندگی کم نیست عزیزم .اگ میخوای مراقب زندگیت باشی بنظرم با ی روش دیگ پیش ببر با اعتماد دادن و حس خوب
من برات آرزو میکنم هیچوقت درد خیانت رو احساس نکنی و هیچ‌قت اتفاق نیفته برات 😓❤️
عزیزم من به روش نیاوردم تا وقتی ک خودش سوال پرسید..
حتی قهر هم نکردم
فقط گفتم ازت انتظار نداشتم ، اون همسری ک برام بودی دیگه نیستی..
فقط دلخوریمو به روش اوردم اونم بعد از اینکه خودش مطرح کرد
تاحدودی هم درست میگه ، هم من دارم درست فکر میکنم
اما تا بتونم و در توان دارم ، زیر شکمشو سیر میکنم ک خیال دیگه ای نکنه..
از نظر اخلاق بقول خود همسرم چیزی کم ندارم
حتی به اندازه ی کافی زیبایی هم دارم
از این خانم هایی نیستم ک گیر میدن ب همسر..
آزادش گذاشتم ، محدودیت نداره
فقط الان سر یه موضوع بزرگی دو دل هستم
البته ک به همسرم نگفتم اینو
ما ناباروری داریم و مشکل همسرمه ، اسپرم ضعیفی داره
الان تردید دارم به ادامه ی درمان!
میگم بچه بیارم ، خیانت کنه چی
میگم دست نگهدارم تا مطمئن بشم!
کسی ک الان می‌خواسته استارت بزنه، خب معلومه مجدد اینکارو میکنه
تازه وقتی باردار بشم و خیالش راحت بشه ک بدتر میکنه ؟
یکم تردید دارم ☹️
😫😫واای این درد منم هست بشدت دلم بچه میخواد و چند سال گذشته ولی میترسم همین ک شما میگید بشه
شما همسرتون نمیاد برید مشاوره ؟؟ی جای خوب
اگ میاد واقعا تاثیر گذاره تو مسایل اینچنینی .هم دل شما قرص میشه هم حد و مرزها ب همسرتون یادآوری
بنظرم میشه روش حساب باز کرد
راستش نمیخام مطرح کنم براش
میخوام فعلا پرونده ی این موضوع رو ببندم ، البته به ظاهر
چون هم چیز خاصی ندیدم
هم اگ بزرگ تر کنم ، بیشتر بال میگیره
نمیدونم منظورم رو رسوندم یانه
تا زمانی که چیز جدیدی ازش نبینم هیچی نمیگم دیگه!
اونم ک خودش حرفشو زد من چیزی نگفتم پرسید جوابشم شنید
من سر همین بچه خیلی اذیت شدم ، هربار که ivf کردم کلی عذاب کشیدم..
اگ واقعا خیانت کنه از زندگیم حذفش میکنم
لیاقت من بعد این همه سختی چنین مردی نیست
شوهر من کلا زبون بریز و نهربون هست
دوران خیانتش هم مهربون بود کامل
من ک نمیبخشمش
سپردم ب خدا ان شالله ک خدا جوابشو بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
