از شوهرم خیلی دلم پره همش وقتی میریم بیرون گیر میده میگه بلند نخند چادرتو درست کن رو سریتو درست کن یواش حرف بزن یا فلان حرف رو نزن زشته بخدا خیلی دلم میخاد باهاش خوش بگذرونم باهاش راحت باشم ولی با این کاراش دلم میشکنه ..نمیدونم دیگه خسته شدم زیاد علاقه ای به چادر ندارم بخاطر اون میزارم نمیدونم دیگه چیکارکنم خودش خیلی به زن ها نگاه میکنه مخصوصا اونایی ک اراایش غلیظ دارن یا لباساشون تنگه ..خیلی ناراحت میشم از این اخلاقش بهش میگم تو جلو چشماتو بگیر عصبانی میشه میگه تو فکرت خرابه من نگاه نمیکنمو ....😭😭😭😭دیگه نمیخام بخاطرش خودمو ناراحت کنم دیگه بسمه از این به بعد میخام بشم سنگ ک هرکاری کنه نتونه منو بشکونه دیگه غصه خوردن بسمه خسته شدم