سلام به دوستای خوبم
من یه مشکلی دارم با این جاری بگم چی؟ اخه نمیدونم چه لقبی بهش بدم
6 ساله ازدواج کردم عین گاو میمونه تا بحال یکبار دعوت نکرده مارو همیشه هم میاد میخوره خونه من میره.یه دختر شری داره میاد خونه من هیچی بهش نمیگه اینه شمدونو تکون میده.میکوبه به بوفه و خلاصه میاد خونم باید 1 هفته خونه تکونی خونم.......سرتونو درد نیارم عین گاو میاد میخوره میره..........خلاصه.من 2 ماه پیش سقط داشتم قرار شد به کسی نگیم که شوی اصرار داشت به مادر شوی بگیم .. چند وقت پیش که افتاد گفت من به کسی نگفتم انداختی تو هم نگو گفتم باشه مگه چیز خوبیه به همه بگم..... خلاصه میزنه تو ماه رمضون خواهر شوهرم دعوت میکنه دختر خاله شوی که مجرده و خیلی تو نخ من . اوم حالت بگم چی انگار مرتکب جرمی شدم شنیدم سقط کردی اره ؟ گفتم نه کی گفته اطز اون اصرار از من انکا گفتم اره کی گفته گفت دید گفتم از منبع موثق .. و اخرشم از زبونش شنیدم از جاری شنیده .منم شاکی با شوی دعوا کردم گفتم مامانت جاری اسکولول جزو خودشون دونسته گفته و اینم که نه به روم اورده نه دلداری همه جا جار زده به حالت مسخره و تمسخر و نیش کنایه دختر خاله شوی اومده مسخرم میکنه اگه دلسوزه چرا خودش بهم نگفته اگه نیست چرا رفته جار زده........ خلاصه که به مادر شوی گلگی کردم گفتی تو به کسی نگم چرا گفتی به فلانی گفت از دهنم در رفت
خلاصه من یه مدته عصبیم
هفته پیش مارد شوی میخواست بیاد خونمون و شوی گفت اونارم بگیدم چرا اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دارم دق میکنم چرا در نقش احمق باید باشم بیاد زندگیمو به گند بکشه با اعصابم بازی کنه و اخرشم نه دعوت کنه نه چیزی و زندگی نامه و غصه هامو تو فامیل جار بزنه خلاصه سر این جاری مفت خور ما همیشه دعوا داریم البته سالی یه بار دعوت میکنم ولی اون اصلا وسطا هم میان که رو نمیدم شما باشین چی کار میکنین من اخر سر این جاری احمقم از شوهرم طلاق میگیرم
من یه مشکلی دارم با این جاری بگم چی؟ اخه نمیدونم چه لقبی بهش بدم
6 ساله ازدواج کردم عین گاو میمونه تا بحال یکبار دعوت نکرده مارو همیشه هم میاد میخوره خونه من میره.یه دختر شری داره میاد خونه من هیچی بهش نمیگه اینه شمدونو تکون میده.میکوبه به بوفه و خلاصه میاد خونم باید 1 هفته خونه تکونی خونم.......سرتونو درد نیارم عین گاو میاد میخوره میره..........خلاصه.من 2 ماه پیش سقط داشتم قرار شد به کسی نگیم که شوی اصرار داشت به مادر شوی بگیم .. چند وقت پیش که افتاد گفت من به کسی نگفتم انداختی تو هم نگو گفتم باشه مگه چیز خوبیه به همه بگم..... خلاصه میزنه تو ماه رمضون خواهر شوهرم دعوت میکنه دختر خاله شوی که مجرده و خیلی تو نخ من . اوم حالت بگم چی انگار مرتکب جرمی شدم شنیدم سقط کردی اره ؟ گفتم نه کی گفته اطز اون اصرار از من انکا گفتم اره کی گفته گفت دید گفتم از منبع موثق .. و اخرشم از زبونش شنیدم از جاری شنیده .منم شاکی با شوی دعوا کردم گفتم مامانت جاری اسکولول جزو خودشون دونسته گفته و اینم که نه به روم اورده نه دلداری همه جا جار زده به حالت مسخره و تمسخر و نیش کنایه دختر خاله شوی اومده مسخرم میکنه اگه دلسوزه چرا خودش بهم نگفته اگه نیست چرا رفته جار زده........ خلاصه که به مادر شوی گلگی کردم گفتی تو به کسی نگم چرا گفتی به فلانی گفت از دهنم در رفت
خلاصه من یه مدته عصبیم
هفته پیش مارد شوی میخواست بیاد خونمون و شوی گفت اونارم بگیدم چرا اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دارم دق میکنم چرا در نقش احمق باید باشم بیاد زندگیمو به گند بکشه با اعصابم بازی کنه و اخرشم نه دعوت کنه نه چیزی و زندگی نامه و غصه هامو تو فامیل جار بزنه خلاصه سر این جاری مفت خور ما همیشه دعوا داریم البته سالی یه بار دعوت میکنم ولی اون اصلا وسطا هم میان که رو نمیدم شما باشین چی کار میکنین من اخر سر این جاری احمقم از شوهرم طلاق میگیرم
