بخدا من ادم باکلاسی بودم حیا و نجابت داشتم اما الان یاد. اتفاقی افتادم نمیدونم چمه مطمئنم فردا هم بیدار شم و این تاپیکمو ببینم خودمو تیکه تبکه میکنم اما بزارین بگم رو دلم نمونه فردا هم پاکش میکنم
من مشکل معده پیدا کرده بودم باد معده فراوووون داشتم
بعد تو یه جمعی بودیم منم رو خودم کنترل نداشتم هی خودمو خلاص میکردم 🤣😷 بقیه جمع هی جلو دماغ خودشونو میگرفتن اوایل چیزی به رو نمیاوردن اما بعدش عصبانی شدن بچه کوچیکو بدبخت دعوا کردن منم لبخند درازی زدم گفتم عهههه خاله جون زشته برو wc
بازم بدترش پیش اومد واقعا معدم بد بود😷 حالا میخواستم برم سرویس اما گفتم جمع میفهمه بزار بیفته گردن این طفل معصوم اغا این کار تکرار شد تا بچه هه بلند شد گفت به جون عزیزمممم من نیستمممم باباشم گفت خجالت بکش بچه ابرومونو بردی بیا خودم ببرمت سرویس
گفت ندارم اغااا بجون فلان و فلان ندارم 🤣
بعد زنا با روسریهاشون 😷
اقایون تحمل میکردن
حالا صاحب خونه میخواست جمع کنه گفت نه بابا بو فاضلابه از صبح بوده
قیافه من 🤨 قیافه زنا 😷🤕
قیافه اقایون 😶
باور کنید همش حقیقته و امیدوارم اون دنیا اون بچه ازم بگذره