چند وقت پیش یکی از فامیل هامون تصادف کرد و فوت شد مرگش بشدت روم تاثیر گذاشت حالم خیلی بد بود براش ختم قرآن برداشتم اواسطش بود که خواب دیدم با حالت عصبی بهم گفت دیگه برام قرآن نخون خیلی عصبانی بود ولی من ادامه دادم و تمومش کردم بعد از مدت ها بازم خوابش رو دیدم حالش آروم بود بهم گفت برو به پدرم بگو کم بی قراری کنه من جام خوبه بهش بگو سال آخری که رفتیم مشهد خودم از امام رضا خواستم قبل از پدرم بمیرم چون پدرش بیماری بدی داشت تموم اطرافیان میدونستن که پدرش چقدر بی قراری میکنه جوری بود شبا کنار قبرش میخوابید
حالا سوالم اینه چرا بدش اومد براش قرآن میخوندم