من با یکی درحال ارتباطیم و از این ارتباط پدرمارمون مطلع هستن و قصدمون هم ازدواجه بعد از تموم شدن درس من.
یروز خواهرشون نشستن پیش یکی فامیلای ما و گفتن که من از زنداداش متنفرم چون بد اخلاق میشن منم که میدونم بد اخلاقه برامنو فلان و ....
مادرشونم جدیدا هرجا میبینن یا پشتشونو میکنن یا محل نمیدنو فلان من چندبار ب پسرشون گفتم ک بیاین تموم کنیم ولی پسره میگه نه و ...
حتی ب مادرمم میبینن یجوری میکنن خانوادشون
شما باشین ناراحت نمیشین از این حرکتشون؟
این کارا و میبینمو جیگرم میسوزه ولی نمیتونم کاری کنم
بنظرم نباید خودمونو گول بزنیم که خانواده مهم نیس اتفاقا خیلیم مهمن از الان با این بی احترامی ها پیش میان دوروز دیگه هر دیقه یه بحث دارین
خب اگه اینطوره چرا ادامه میدی؟؟؟
وقتی بی احترامی میکنن!
چرا نمیتومی کاری بکنی؟
هنوز چیزی نشده اینجوری رفتار میکنن خب وای به حال اینکه ازدواج کنید قراره چی بشه..
بعدم اگه هی با اداهاشون کنار بیاید و بسازید بدونید که تا اخر قراره اوضاع همین باشه و شما نتونی کاری بکنی
خب مادرتون رک بپرسه مشکل چیه که اینجوری مسکنید اگه گفتن نمیخوان همین حالا تموم کن
عزیزم خودت میگی وابستگی
این حست موقته
فقط بدون باید جایی باشی که قدرتو بدونن برات ارزش قائل باشن
هنوز کار از کار نگذشته یا جوری نشون بده بفهمن باید برات ارزش قائل باشن و بهت احترام بزارن یا اینکه تمومش کن
بعدم یه کوچولو تقصیر نامزدتون هم هست که میبینه رابطه تون از الان اینجوریه و کاری نمیکنه
باید یجوری مدیریت کنه که اختلاف پیش نیاد
اگه نامزدتون اهمیت نمیده بترسونینش که اگه همینجوری ادامه بدن ولش کنی بری اصلا هم سست رفتار نکن که فکر کنه اگه بری باز برمیگردی
خیلی قاطع بگو نمیتونی این رفتار بدو تحمل کنی
