ما شهر دور از خانواده ها زندگی میکنیم نتونستیم ایام عید بیایم پیش خانوادمون مرخصی نداشتیم بعد از سیزده اومدیم گفتیم حالا به رسم احترام بریم به فامیلا سر بزنیم بماند که چقد خودم مامانم خون دل خوردیم زبون ریختیم تا شوهرم راضی شه بریم چون میگفت عید تموم شده حالا حرفم اینه چند تا خونه رفتیم چند تا دیگه موندن مثلا خاله خودم زیادن دوسه تاشون از دستم ناراحت شدن که چرا خونشون نرفتم حقم دارن اما نمیتونم بهشون بگم شوهرم نمیاد خونه دایی بزرگم نرفتیم گله کرده گفته چرا خونه بقیه رفته خونه ما نیومده مگه من بزرگتر نیستم هرچی به شوهرم میگم بیا بریم یه ساعتی اونجا میشینیم گوش نمیده کلا اهل رفت امد نیست ولی من برعکس عاشق دید وبازدید رفت امدم با سیاستا خانمای کار بلد توروخدا بگین چیکار کنم چطور راضیش کنم با چه ترفندی ببرمش خونه فامیلا خسته شدم دیگه بخاطر خدا کمکم کنید
اینم بگم خیلی به فامیلای خودش اهمیت نمیده رفتن نرفتنشم مهم نیست اگه هم گله کنن ازش به یه ورش میگیره ولی من خیلی ناراحت میشم تو فامیل فقط شوهر من اینجوریه باید هولش بدی تا حرکت کنه😔😭