2733
2734
عنوان

میخوام گند بزنم به زندگیم 😀

165 بازدید | 10 پست

بچه ها من به دلایلی مجبور شدم با پسری که مناسب من نبود نامزد کنم و دقیقا قبل عید بهم زدیم 

مدت کوتاهی هم نامزد بودیم 

از طرف دیگه کنکور دارمو سال  مهمی هست برام 

برای کنکور کشش نداشتم نخوندم گذاشتم نهایی 

حتی برای نهایی هم حس میکنم ناتوانم 

پیش تراپیست هم میرم 

ولی خب بازم انگار سست شدم چشامو رو همه چی بسته ام فقط دارم فرصت هارو از دست میدم 

(اینم بگم ناراحت نیستم بابت جدایی ولی حال روحیم خوب نیست)

کاربری قبلی همون خوشگله 😂😂 این هشتمین کاربری بنده هست !به شدت وابسته به این سایتم😪به شدت خودمو میدوستم 😂😁ان مع العسر یسرا❤بین شب بوها نرو سوتفاهم میشود/عطر آغوش تو اول، یاس دوم میشود/در میان دست هایت رازقی ها را نگیر/عطر این گل بین انگشتان تو گم میشود/سیب لبهای تو در بین بهشت صورتت/در فریب عشق دارد مثل گندم میشود/در شکفتن خوب میدانم ک در یک باغ هم/عاقبت لبخند زیبای تو چندم میشود!/خنده ات در بین این گل بوته های رز عزیز/موجب دشواری تشخیص مردم میشود/لاله های واژگون را توی دستت دیدم و/در سر من جامهای می، تجسم میشود/بین آغوشت هزاران سال باید خواب رفت/ شانه هایت رفته رفته مثل یک خم میشود. #بی_مخاطب.این آدم ویران شده از دور قشنگ است :)            مامانی مگر با خود نگفتی :چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه :)
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



خیلی خوب نیست این پیشنهادم ولی بهتدین کاربزار سال دیگ ارومتر کنکور بده

نهایی رو باید بتونم جمع کنم اول

کاربری قبلی همون خوشگله 😂😂 این هشتمین کاربری بنده هست !به شدت وابسته به این سایتم😪به شدت خودمو میدوستم 😂😁ان مع العسر یسرا❤بین شب بوها نرو سوتفاهم میشود/عطر آغوش تو اول، یاس دوم میشود/در میان دست هایت رازقی ها را نگیر/عطر این گل بین انگشتان تو گم میشود/سیب لبهای تو در بین بهشت صورتت/در فریب عشق دارد مثل گندم میشود/در شکفتن خوب میدانم ک در یک باغ هم/عاقبت لبخند زیبای تو چندم میشود!/خنده ات در بین این گل بوته های رز عزیز/موجب دشواری تشخیص مردم میشود/لاله های واژگون را توی دستت دیدم و/در سر من جامهای می، تجسم میشود/بین آغوشت هزاران سال باید خواب رفت/ شانه هایت رفته رفته مثل یک خم میشود. #بی_مخاطب.این آدم ویران شده از دور قشنگ است :)            مامانی مگر با خود نگفتی :چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه :)
2742

میفهمم چی میگم 

میدونم  حالتو 



ولی دختر خوب بخواااااه 

تو بخوای میشه 

به این فکر کن که اگه موفق نشی و پیشرفت نکنی چه اتفاقی میافته 

توی این شرایط سخت حداقل از پس خودمون باید بتونیم بربیام

فکرشو کن حتی نتونیم خرج خودمونو بدیم یا به آرزو هامون برسیم 

به آینده فکر 

به ده سال دیگه همین موقع 




منم تقریبا مثل توئه وضعیتم 

امیدوارم تونسته باشم بهت یکمی کمک کنم 

راستی منظورم از موفقیت فقط کنکور نیست حالا هر رشته ای یا چیزی که بهش علاقه داری و دوس داری منظورمه چه درسی چه غیر درسی

موفق باشی گلم 

#دختر لر
میفهمم چی میگم  میدونم  حالتو  ولی دختر خوب بخواااااه  تو بخوای میشه&nb ...

ممنون از حرفای قشنگتون 

حس میکنم زندگیم استپ خورده نه میتونم برم عقب نه برم جلو

کاربری قبلی همون خوشگله 😂😂 این هشتمین کاربری بنده هست !به شدت وابسته به این سایتم😪به شدت خودمو میدوستم 😂😁ان مع العسر یسرا❤بین شب بوها نرو سوتفاهم میشود/عطر آغوش تو اول، یاس دوم میشود/در میان دست هایت رازقی ها را نگیر/عطر این گل بین انگشتان تو گم میشود/سیب لبهای تو در بین بهشت صورتت/در فریب عشق دارد مثل گندم میشود/در شکفتن خوب میدانم ک در یک باغ هم/عاقبت لبخند زیبای تو چندم میشود!/خنده ات در بین این گل بوته های رز عزیز/موجب دشواری تشخیص مردم میشود/لاله های واژگون را توی دستت دیدم و/در سر من جامهای می، تجسم میشود/بین آغوشت هزاران سال باید خواب رفت/ شانه هایت رفته رفته مثل یک خم میشود. #بی_مخاطب.این آدم ویران شده از دور قشنگ است :)            مامانی مگر با خود نگفتی :چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه :)

[QUOTE=334761655]ممنون از حرفای قشنگتون  حس میکنم زندگیم استپ خورده نه میتونم برم عقب نه برم جلو[/QUOTE

اره میدونم چی میگی 

ولی من میدونم که میتونی پرقدرت پاشی کافیه بخوای


راستی به قول آقای پوریا مظفریان منتظر انگیزه نباشیم 

باید اقدام کنیم بعدش انگیزه میاد

#دختر لر
2738

اگه وقت داشتی اینو بخون 

"در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیکها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر ۵ قاره جهان پخش میشود. کیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها ۴۲ کیلومترو ۱۹۵ متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت وتوان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند.استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند. رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره … چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره … نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یکی یکی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و … در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد که دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید که آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است. داوران و مسوولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری کنند جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک میکنند. اما… بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میکند که خط پایان را ترک نکنند گزارش رسیده که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میکشند.
دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میکنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند “جان استفن آکواری” است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، که ظاهرا برایش مشکلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود. ۲۰ کیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این که از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند ولی او با دست آنها را کنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترک نمی کند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد.
خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینکه کم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره کرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد او هنوز چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکوسیتی غروب میکند و هوا رو به تاریکی میرود. بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شرکت کننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیک میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میکنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن حرکت میکند و تمام استادیوم را فرا میگیرد نمیدانید چه غوغایی برپا میشود. ۴۰ یا ۵۰ متر بیشتر تا خط پایان نمانده او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلک هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حرکت میکند.

شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیک و نزدیکتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن کرده است انگار نه انگار که دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او که دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.

آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه بود. او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است. به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند.

امیدوارم وقتتو الکی هدر نداده باشم و مفید بوده باشه 

#دختر لر
اگه وقت داشتی اینو بخون  "در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مس ...

چقدر قشنگ بود جانم 

سعی می کنم از فردا تلاش کنم 

کاربری قبلی همون خوشگله 😂😂 این هشتمین کاربری بنده هست !به شدت وابسته به این سایتم😪به شدت خودمو میدوستم 😂😁ان مع العسر یسرا❤بین شب بوها نرو سوتفاهم میشود/عطر آغوش تو اول، یاس دوم میشود/در میان دست هایت رازقی ها را نگیر/عطر این گل بین انگشتان تو گم میشود/سیب لبهای تو در بین بهشت صورتت/در فریب عشق دارد مثل گندم میشود/در شکفتن خوب میدانم ک در یک باغ هم/عاقبت لبخند زیبای تو چندم میشود!/خنده ات در بین این گل بوته های رز عزیز/موجب دشواری تشخیص مردم میشود/لاله های واژگون را توی دستت دیدم و/در سر من جامهای می، تجسم میشود/بین آغوشت هزاران سال باید خواب رفت/ شانه هایت رفته رفته مثل یک خم میشود. #بی_مخاطب.این آدم ویران شده از دور قشنگ است :)            مامانی مگر با خود نگفتی :چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه :)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nimafamili4  |  2 ساعت پیش
توسط   mobina004  |  4 ساعت پیش