مادرشوهرم اینا سقف خونشونو رنگ کردن بعدش تمیز کاریو فلان
منم خبر نگرفتم مثلا بعد دو هفته رفتم خونشون عادی
ولی ناراحت شدن..چون دخترای خواهرش و خواهراش رفتن کمکش
باید میرفتم؟
به نظر خودم نباید میرفتم.یک اینکه مادرشوهرم سرحالو جوونه خودش از پس کاراش بر میاد دو اینکه یاد بگیره من نیروی کار نیستم و شخصیت دارم برای خودم، ماشالا وضعش خوبه دوتا نیروی کار بگیره خونشو براش برق بندازن🫠
دیگه خودت خودتو توجیح کردی ما چی بگیم
دیگه خودت اینارو گفتی ما چی بگیم؟
حالا کاش ی سر میزدی
منم زنگ نزدم، ناراحت شد. گفت کمک نمیخاستم حداقل زنگ میزدی یه تعارف میکردی.
دیگه خیلی درگیر سیاستی
یه سر میزدی یه غذایی میبردی،یا دعوتشون میکردی خونه ی خودتون
البته وسواسه، الکی ۱۰ بار میشوره، میتونه کارگرم بگیره.
اگه من بودم یه زنگ میزدم هرچی جوون باشه یاچیزی یه زنگ زدن وتعارف کردن چیزی ازم کم نمیکنه شخصیتم بالامیبره حداقل برای شام یاناهارم شده تعارف میکردم
باید یه سر میزدی یا لااقل زنگ میزدی یه تعارف میکردی
نه لازم نبوده
مردم چه توقعاتی دارنا
باز شما خوب بودی ماکه هرسری خونه تکونی ونقاشی داشتیم زن داداشم خودش ناهار وشام دعوت کرده شده بچه هاشم اونجا تواون ریخت وپاش گذاشته رفته
