ماروبه روی پدرشوهر میشینیم پایین خونم یک زیرزمینه
خواهرشوهرم از وقتی عقد ورده شبا شوهرش میاد میره پایین بخشید غسل میکنه
خوب ما قشنگ متوجه میشیم خونه مون قدیمه قشنگ میفهمیم ورود و خروج بعد این ماه رمضمون تقریبا هرشب سحر میومد من و شوهرمومکاملا میفهمیریم
حس بدی گرفتم دفعه اولی که فهمیدم به مادرشوهرم گفتم خیلی ترسیدیم فک کردیم دزد اومده .
حالا من عیبی نداره ولی جلوی شوهرم زشته
تعجبم از خواهرشوهرم نمیگه بده اخه همششش
بگم به شوهرم حس بدی دارم خدایی دارم...
حالا یکبار دوبار سه بار اخه.....
بچه هم نیستن ۳۴ ساله ان دوتاشون
حالا بگم به شوهرم حسمو