بابام با ازدواجمون مخالف بود و درادامه حتی دوس نداشت ببینتمون ، امشب با مامانم تلفنی حرف میزدم ک گف بیمارستانه بابام و حالش بده ، چن دیقع پیش پیام دادم حالشو بپرسم از مامانم که گذشته رو پیش کشید و همع چیپ گف و تقصیراتم گردن من انداخت
من میدونم حال بابام شاید بخاطر من باشع اما الان من ازدواج کردم و نمیدونم چرا باز ادامه میدن
بیاید حرفای مامانمو بزارم بگید کلا دیگ زنگ نزنم و تمومش کنم برا جفتمون بهتر نیس؟🥲فقط تورو خدا قضاوت یا ملامتم نکنید ب اندازه کافی غصه دارم🫠