ختم بابای دوستم بود چون خیلی صمیمی هستیم منو و یکی دیگرو که اونم باماس گفت بعدش بیاید خونمون بقیه هم میرفتن ولی ما رفتیم سر کوچشون دیدیم همههه فامیلن زنگ زدیم بهش گفتیم بیاین مزاحم نمیشیم و زشت نیست و اینا رفتیم تو تا رفتیم دیدیم همه برمیگردن دارن میذن تالار اصنن میخواستم اب شممم
دوستم گفت بیاین تالار ولی دیگه نرفتیم
خیار شدیم قشنگ