دوتا ازدواج نا موفق
اولی درحد اشنایی و دوستی بوده( اگر منو هم حساب نگنیم ک میشدم چهارمی)
چرا رفت هم گفتش اینو واسم دیده بودن و.. تو هم عمرا خانوادت تورو به من میدادن
اون اشنایی رو نفهمیدم چیشد دقیق چون دختره هنوز مجرد بود پی اش رو نگرفتم
عقده هم دختره گفت خودش رفته( تفاهم فرهنگی و خانوادگی نداشتن)
اینو هم گفتش خودشون گرفتن و من فک نمیکردم تورو بدن به من و..
ولی الان مطمعنم و تورو هر جور شده بدست میارم و چیزی واسه از دست دادن ندارم و کسی تو نمیشه و..
میتونی تلاش کن فراموش کنی سخته ازدواج با کسی که بچه داره آرزوهات میسوزه تو یه دختری ارزوی خیلی چیزا داری فک نکنیا خودم تجربش کردم من جای اون دختر شوهرتم ولی دیدم مادرخوندم چقد سوخت عین همه اوایل زندگی عروس نبود وقتی اومد سعی کرد با منم بسازه تلاش کرد رابطش خوب بشه باهام حتی الانشم انقد خودشو وقف کرد که همش نگرانمه جایی برم باید بهش خبر بدم میشینه برا ایندم برنامه ریزی میکنه و... دیدم که چقد تو زندگیش زجر کشید از طرف خانواده بابام حتی خود من کلی طعنه زخم زبون شنید میگفتن لابد نشسته زیر پای طرف زنشو طلاق بده گفته بچتو نگه میدارم وای انقد زیاده که نگم برات برا همین میگم نکن
اگرم یه روز کردی فک نکن رابطتون انقد خوب میشه که دختر شوهرت بیاد عین من طرفتو بگیره نه همینجا کلی ادم هس از زن باباش یا دختر شوهرش میناله مونده به اینکه شانس بزنه و مادرخونده و دختر شوهر باب هم دربیان رابطشون خوب باشه
چقدر قلب مهربونی
خدا به ایشونم عمر طولانی و ارامش قلب بده
ایشون بنده خدا خیلی سختی کشیده🥺💔
ممنون ازت
نه منتفی شد دیگه ، الان دیگ فقط میخوام خدا محبتشو از دلم برداره و یکی رو جاش بیاره که کل این سال ها رو فراموش کنم
اول شما را گرفت بعد ولتون کرد دوباره برگشت اره
خیر
اقا پر بازدید شد مرا دعا کنین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
