تئ دوران نامزدی کلی مشکل با شوهرم داشتم از بچگیم یا عشقم نمیدونم ولی به کسی نمیگفتم شوهرمم میگفت الان نامزدی صبر دن بریم خونه امون درست میشی رفتیم خونه امون درست نشد من دانشگاهم قبول شدم این وسط که شوهرم بعد دئترم مجبورم کرد انصراف بدم دوهفته بود عروسی کرده بودیم که به شوهرم گفتم من تحمل اینجوری سردی و محل نذاشتن رو ندارم و میخوام جدا بشم چند روز بعدش فهمیدم حامله ام