من هنوزم باورم نمیشه فک کن امروز اومد باهم امتحان عربی دادیم و حالش خیلی خوب بود فردا خبر فوتشو اوردن همگی رفتیم تشییع اون خانومه ک قرار بود غسل بده گفته بود کاشت ناخن داره غسلش نمیفته و باید یجوری ناخونا برداشته بشه چقدر گریه کردیم بیچاره مامانش التماس میکرد ک نکنن چون گفتن شاید ناخوناش به خون بیفته گوش نکردن
کلا الان کادو ک دوس پسرش اورده بود پیش منه دلم نمیاد بندازم دور امروز از کمد دراوردم چون حس خوبی ندارم وقتی اونارو نگه داشتم برسونم دست مامانش یا دوسپسرش؟چوم انگار حقیه ک مونده گرردنم