من میخاستم برم خونه خاهرشوهرم برا اشتی...دو ساله قهریم و این عید خونه باباش باهم سلام و احوالپرسی کردیم...خلاصه منم ب شوهرم گفتم بیا بریم خونشون شوهرمم گف باشه خلاصه با خاهرم ک جاریمم میشه هماهنگ کردم ک بریم مثل امشب...بعد دیشب خاهرم زنگ زده ک میخایم بیایم خونتون....ولی از من چیزی نگفته خاهرم...گفته فردا بیاین برا ناهار...خلاصه زنگ زده پدرمادر خودشم دعوت کرده با خاهر مجردش خاهرم و شوهرش رو هم دعوت کرده و این وسط فقط منو شوهرمو دعوت نکرد...خاهر برادر دیگه ای هم ندارن....منم دیدم اینحور شد کلا از اشتی کردن و رفتن منصرف شدم...شماهم بودین همین کارو میکردین دیگه مگه نه؟؟؟؟؟