2733
2734
عنوان

شوهر تو جمع خانوادش

546 بازدید | 33 پست

سلام خانوما

دیشب افطاری خونه مادرشوهرم بودیم.۲ تا جاریم با یدونه خواهرشوهرمم بودن.تو سفره شوهرم اول واس خودش میکشید پلو رو و نوشابه رو بعد میدید من و پسرم همینجوری منتظر موندیم برا ماهم بعدا میکشید.خلاصه میخام بگم شوهرم خانوادشو میبینه یا میخاد بگ زن ذلیل نیستم یا هم ک کلا حواسش بهم نیس کم توجهی میکنه.مثلا دیشب بعد شام دور هم جمع شدیم ب دختر جاریم ک ۱۸ سالشه ژله درست کرده بود میخوردیم گف وای چ خوبه بلدی واس تولد پسرمون درست کنی بیاری وای منو بگو خشکم زد تو جام.تو دلم گفتم آخه مگ باهم حرف زدیم مگه تولد میخایم بگیریم کلا سرخود شده بود.

یا مثلا به خواهر برادراش میگف کجا بریم عید فطر بریم تهران؟بعد اونا ک راضی میشدن رو میکرد بهم میگف خب تو چی میگی (تو چی میگی هم ینی بگو راضیم اگ بگی نیستم من ضایت میکنم)منم گفتم خب مسافرته باید فک کنم بهش همینجوری یهویی نمیشه بعد پیش همه گف اررررره من میدونم چی میگی زود باش بگو میری یا نه فکر کردن نمیخاد.بعد برادرشوهرم گف بابا چیزی نگف ک زنداداش گف باید فک کنم حق داره بعد اینم میگ نههههه داداش تو نمیدونی من فک کنم ینی چی ینی من نمیام از خانوادت بدم میاد😐منوووووو بگووووو انگاری یه پارچ آب داغ ریختن سرم همینجوری موندم🫥

وای انگاری دلم میخاس گریه کنم.رفتم نشستم اونور دی تابلو نکردم خودمو با پسرم مشغول کردم خودمو.بعدش اومدیم خونه گفتم چرا جو گرفته بود تو رو تو بهم اینجا بی احترامی میکنی من باهات میام مگه مسافرت میگ تو نگران نباش خانواده من با اخلاق گند تو مسافرت نمیان.دیگ موندم چچی بگم.از دیشب باهاش دعوا میکنم حرف تو گوشش نمیره اگ تاپیک های قبلیمم بخونین من باهاش هر هفته دعوا دارم سر اینجور چیزا .خودشو خیلی منطقی نشون میده ولی اصلا نیس دیشب من یه پسر ۹ ساله میدیدم تا ۳۹ ساله واقعا.الان باهاش حرف زدم گفتم دیگ تحمل ندارم بریم پیش ی مشاور اون ب حرفمون گوش کنه میگ اره بریم خبر دارین قیمت مشاوره یا همون زوج درمانگر چقد و اینک زمان چقد؟؟؟؟پسرممم افسرده شده دیگ😔بهش میگم بابا مگ با من حرف زدی راجب تولد ک میخایم بگیریم یا نه ک میگفتی ژلشو درست کنن میگ من یه حرفیو پروندم حالا کیه درست کنه😒😐😑اینجوری منو میسوزونه. بعد خیطم شد به جاریم میگ دیشب تولد میگیرین واس دخترتون اونم گف هنوز تصمیم نگرفتیم قشنگ گوه کرد اینو.چیکار کنم الان خابه میخام بعد بیدار شدنش مفصل باهاش حرف بزنم تو کاغذ حساسیت های همو بنویسیم امضا کنیم تا چ میدونم یادمون باشه لااقل بنظرتون درست؟یا مثلا دیشب من روی مبل بودم این زمین پشتش ب مبل و من بود با احترام گفتم عزیزم میشه پشتتو بهم نکنی اینوری بشینی پیش همه میگ ن توروخدا من اونجوری راحت نیستم تو بیا بشین پیش من😐ینی من کلاااا دیشب صورتم این شکلی بود😐بخدا تو خونه اینجوری نیس اونارو میبینه البته وقتایی ک بهش میسپرم میگم بهم توجه کن پیش اونا عمل میکنه ولی اگ نگم اینجوری میکنه چیکار کنم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2742
2738

یجوری هم انتقام گیره مثلا امروز برنج زیاد بذارم مثلا اسراف شه یا شفته شه کلا خوب نباشه باب میلش انتقامشو مثلا ی هفته بعد میگیره میگ یادته اینجوری کردی بزنجو؟بهم حق بده تو زن بدی هستی

من جای تو بودم،  جلو جلو همراهیش میکردم 

 مثلا بگو تو جمع،  فردا همسرم گفته همه شام مهمون من باشن بریم یه رستوران شیک😂😂😂

یا بگو  اخر هفته همگی بریم مسافرت به حساب همسر بنده،  یه کاری کن اون خشکش بزنه 

یا مثلا از یه اخلاق برادرشوهرت یا یه چیزیشو تعریف کن،  بعد بگو فردا همسرم خونه اس بیا بهش یاد بدع 

تو حساسیت هاتو نشون میدی اون سو استفاده میکنه 

چند بار خرج بالا بنداز گردنش 

و قبل از اینک اون چیزی بگه تو شروع کن این چیزارو بگو 

من جای تو بودم،  جلو جلو همراهیش میکردم   مثلا بگو تو جمع،  فردا همسرم گفته همه ...

وااای شدیدا انتقام جو هستش نباید بی دلیل چیزی بگم یا عمل کنم ک بدبخت میشم.کلا من کم حرفم این بجا من حرف میزنه همه جا گندم میزنه.اللنم بهم میگ فک کن ببین قبلا چیکار کردی ک اونجوری کردم تو جمع هرچند بنظر خودم کار و حرف اشتباهی نزدم🥲

اره میدونم میگم راه حلش چیه؟الان ۱۳ بدر هم خواهرشوهر دعوتمون کرده میترسم اونجام اینجوری کنه چیکار کن ...

وقتی ذاتش اینه

هر جا ایشون بود شما برو تو  یه جمع دیگه 

با مادرشوهرت صحبت کن

اگه جایی تنها شدین باهاش حرف بزن 

وگرنه اصلا نگاهش نکن که هی حرف عجیب بپرونه

اللهم صل علی محمدو آل محمدوعجل فرجهم به حق زینب کبری 
اونم خونه فامیل ما نمیاد من سنگ رو یخ میشم مامانم اذیت میشه

نه این اصلا راهش نیست مردا لج کنن اوضاع بدتر میشه.اونا که براشون مهم نیست ما اذیت میشیم

همون بهترین راه اینه که بشینی باهاش حرف بزنی.اول ازش تعریف کن.بگو خودت میدونی من دوست دارم اگه هم ازت ناراحتم چون دلم نمیخواد بینمون فاصله بیوفته

از خانواده اشم بدی نگو اصلا .بگو کی گفته من نمیام جلوی داداشت ابرو ریزی میکنی ولی تو هم جای من باشی انتظار داری اول با تو مشورت کنم بعد از خانواده ام نظر بپرسم

قبل شروع حرفاتون بگو بیا بشینیم بدون دعوا و عصبانیت با هم حرف بزنیم.هرجام یکی عصبانی شد به هم تذکر بدین که قرارمون نبود.حتما اثر داره

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687