دیشب خونه مادرشوهرم افطاری بود بعد من یه پیاله فرنی خوردم سر سفره بعد که ظرفها و سشتم یه پیاله دیگه خوردم بعد مادرشوهرم گفت مگه تو رژیم نیستی هم رژیمی هم دو تا پیاله ماقوت خوردی بعد پریشبم خواهرشوهر کوچیکم گفت رژیم گذاشتی کنار برنج میخوری گفتم من خودم رعایت میکنم نوشابه نخوردم سس که نخوردم ولی چنان اعصابم از دستشون خورده به شما چه به شوهرمم گفتم میگه منظوری ندارن چون تو قبولشون نمیخورید الان میگن میخوری