من مامان بابام دارن جدا میشن
یه عمو دیگمم طلاق گرفته
شوهر عمم فوت کرده در کل همه بچه ها ناقصن یا پدر پیششون نیس یا مادر
زن عموم مادرش ۳ سالگیش فوت کرده و زیر دست نامادری بزرگ شده
با هر هر کر کر برگشت به خواهرم گفت
ارههههه نواز(اسم دختر عموم که مادرش طلاق گرفته) کم بود تو هم به یتیما بی مادرا اضافه شدی
بار اول گفت هیچی نگفتم
بار دوم گفت هیچی نگفتم
بار سوم که تکرار کرد یکی خوابوندم زیر گوشش گفتم مادر ما و نواز زنده ست احمق اونی که یتیمه بی مادره خود تویی بفهم چی زر میزنی
اخه خواهرم بخاطر حرفای زن عموم غرق اشک بود