دلایل باید توی گفتگو مطرح و حل بشن گفتگو رو کی باید ایجاد میکرد؟ کسی که مشکل داره با موضوع یعنی استارتر
گفتم از نظر خودش منطقی بوده گفتم خوبه که دلیل نگفته ؟
حرف اینجاست آدم یه رفتاری از طرف مقابل میبینه نباید تفسیر بیمارگونه که از عزت نفس پایین خودش نشأت میگیره روی موضوع سوار کنه باید بتونه از دید طرف مقابل هم به موضوع نگاه کنه و فضا برای انعطاف رفتار توی رابطه بذاره اسم این کار همدلیه ، اولین و بنیادی ترین مهارت توی ایجاد یک رابطه موثر
همدلی یعنی من احساست رو درک میکنم ولی ممکنه با نظرت مخالف باشم
تحلیل اینکه منو دوست نداره و بی اهمیته و تریپ افسردگی برداشتن کجا و گفتگو و تعامل در مورد موضوع و ایجاد یه مرز برای مدل رفتاری و خواسته ها کجا؟
رفتار کودکانه و نابالغ اینه که من نوعی فرصت خطا به طرف مقابل نمیدم ، کوچکترین رفتار متناقض با خواسته م میبینم فرض رو بر این بذارم که آدمی که جلومه توی دوست داشتنش ناخالصی هست
رفتار هیجانی و عصبانی مثل سریع پیاده شدن و معجون خریدن نشون بدم یا احساس منفی سوار موضوع کنم بشینم غصه بخورم چرا فلانی نسبت به من بی اهمیته
رفتار بالغانه توی این موقعیت این بود که میگفت فلانی میدونم ممکنه دلایل خودتو داشته باشی برای اینکه چند بار موقعیت پیش اومد ولی معجون نخریدی ولی من الان واقعا هوس معجون کردم به نظرت چه راهی وجود داره که هر دو نفرمون راضی باشیم ؟ گفتگو ایجاد میشد اگر در حد فراموشی بود که همون لحظه ترمز میزد اگر نه دلایل نخریدن مطرح میشد
در مورد یک موقعیت مناسب برای خرید معجون صحبت میشد و توی نتیجه ای که هر دو نفر رو هشتاد درصد راضی نگه داره توافق ایجاد میشد
بدون کوچکترین تنش و حس منفی ای موضوع به این سادگی در لحظه مدیریت میشد
بعد هم میتونه توی موقعیت مناسب و سر فرصت ، در مورد اینکه توجه ویژه به نیازی که مطرح میکنم برام کد محبتی هست و اسمش رو محبت میذارم صحبت کنه
و به همسرش این مرز احساسی خودش رو نشون بده و یک بار برای همیشه موضوعی که ناراحتش میکنه رو حل کنه