دلم داره میترکه یه نصحیت با دوست آشنا فامیل هرگز هیچ معامله و شراکتی نکنین راست میگفتن

ان شاء اله 

امیدم به خداست 

دست پیش میگیرن پس نیفتن کلی از کارشون گله داشتیم دم نزدیم بخاطر فامیل بودن یدفعه خم به ابرو کسی نیاد کسی دل چرکین نشه 

عذاب کشیدیم و حرف نزدیم سر کار غلط و کلی ضرر زدن بهمون و الان طلبکار و پروو شدن تو رومون و حرفم پشتون درآوردن و میونه چندین نفر و چهار خانواده و بهم زدن یعنی همه دل چرکین شدن 

من ازش نمیگذرم و حلالش نمیکنم کارمند فامیلمون رو 

سر کارکردن و تهیه خودش با اینکه ما حرفی نزدیم و گله پیش فامیل نکردیم الکی پشت سر حرف زده و الان خواهرم با توپ پر حرف اون رو باور کرده 

واقعا متاسفم 

دعا کن برامون عزیزم کارمون آسون بشه و دستش رو بشه تا بفهمن اشکال از ما نبوده 

آدمهایی که تسبیح به دست و مسجد رو با کار تو شرکت ساختمانی و ماهم بخاطر همین دینشون و اینکه دزدی نمیکنن و کار راه میندازن و کارو لنگ نمیزارن بهشون کار سپردیم یعنی خونمون رو دادیم بسازن برامون 

الان هی کار خوابیده پول جلو جلو میگیرن ولی کار نمیکنن حرف در میارن دروغ میگن دغل کارن شر میکنن و کار نمیکنن و میگنوکار بنایی همینه دیگه 

درصورتی که خودمون ساختمون ساختیم و اینا اهلش نیستن و دغل کارن البته کارمندان رو میگم نه فامیلمون ولی خب فامیلمون هم که صاحب شرکته پشت  کارمند دروغگو و دغل کارشو میگیره 

ادم خیلی خیلی حواسشون باید جمع کنه حق خوری نکنه و نارضایتی مشتری رو نداشته باشه پول اضافی نگیره 

نمیگم  همه

میگم کار بازار  

ولی خیلی حواس جمع میخواد که حروم و حق الناس نیاد تو زندگی و نون آدم 

گاهی آدم با گول زدن خودش و کلاه شرعی گزاشتن رو خودش و مشتریها حرام میاد تو زندگیش 

بله شما درست میگید الهی که هیچ گربه ای دستش به گوشت حرام نرسه 

بعد سر کارمند دروغگو و بیعقل و کار نابلد و پر ادعا جنگ اعصاب و دعوای خواهرم و فامیلمون که چیه تقصیر ماست و شما تحمل ندارید وگرنه کارمندمون راست میگه 

خلاصه تا لحظه مرگ آدم سر کار سپردن به فامیل و معامله و مشکل کار آدم تو ذهنشون میمونه که دیدی فلانی چه گفت چه کرد و چه نکرد 

هرگززززز با فامیل معامله نکیند 

با اینکه همیشه حواسمون بود به این نصیحت  ولی

ما مجبور به اینکار شدیم و گول پاکی و درستی رو خوردیم  و راهی نداشتیم شما نکنید 

در واقعا ذات کارمعامله  همینه مشکل پیش میاد حالا غریبه باشه میگی باشه حقمو ازش بخوام ولی فامیل که باشه بخاطر روابط حرف نزنیم و با پرویی و وقاحت  تقصیر هم بندازن گردنمون

خلاصه این موضوع هم دیشب و هم امشب زهر مارم بیشتر شد 

فک کن دم اذان روزمون رو با بحث و دعوا باز کنیم یعنی ما که دعوا نداشتیم اونا طلبکار بودن و ما خودمون فقط دفاع کردیم و به خدا سپردیم 

نهایت من با دل شکسته و ناراحت ساعت ۱۱ و نیم شب افطار کردم بس که حالمون خراب بود و نمیدونم کی حالم خوب میشه 

به حرص من ربطی نداره 

میگفتن و باور نداشتم 

خیلی از خواستگارانم رو بخاطر این موضوع مامانم رد می‌کرد و من میگفتم آخه چرا 

داداشم مغازه بهترین جای بازار رو راه ننداخته میگفتم اشتباه میکنه 

ولی خیلی دیدم از بازار که چه به سر همه مردم میارن 

نمیگم همه بازاریا بد و حرام خورن ولی کار بازار ناخودآگاه آدم رو گول میزنه و با کلاه شرعی گزاشتن حتی مسجدی ها رو هم گول میزنه 

بله خدا بزرگه امیدم بهشه که فقط این کار به خیر تموم بشه و ساختمونمون هر چه زودتر‌درست بشه به بهترین شکل

ولی هرگز این آدم رو حلال نمیکنم 

ممنون از همدردیت عزیزم