اینو طبق تجربه مامانم و خالم گفتم
من مامانم بعد من ۷ الی ۸ بار باردار شد و سقط شدن هزاران دکتر تو شهر هاب مختلف رفتن و فایده نداشت
اخرین باری ک باردار شد ی شب خالم خواب دید مامانم دوتا گوشوار داره یکیش سالم یکیش همش میشکست اخر سر ب زور درست شد
بعدش دیگه داداشم خداروشکر ب دنیا اومد و الان ۱ سالش
و از اون ور مامانم زمان مجردب نذر کرد پسر دار ک شد اسمشو بزاره محمد جواد زن عموی مامانم اصن نمیدونست مامانم حاملس خواب دید ی بچه قشنگ همراه داییمه میگه این کیه میگه محمد جوادبچه(اسم مامانمو گفت) بعد ب مامانم گفت مامامم گفت اره حاملم