سر سخت گیری های خانوادم هر روز دعوا بود بین من و شوهرم با اینکه حدود ۴۰ دقیقه فاصله داریم با شهر شوهرم و من همش خوابگاه بودم زمانی که برمیگشتم شهرمون دو روز خونه بودم و تو این دو روز خانوادم برنامه میچیدن منو میبردن مسافرت نمیتونستیم با شوهرم همو ببینیم اونم هر هفته روش نمیشد با ما بیاد خونه فامیلا
و خیلی چیزای دیگه باعث دعوا بین منو شوهرم میشد
از طرفی ام سر عقد و... سر حساسیت های الکی خانوادم خیلی اذیت شدم مثلا سر یه چیز الکی گیر میدادن عصاب منو خورد میکردن اصلا تو عقدم خوش نگذشت بهم انقد جنگ روانی درست کردن الان یاد اون چیزا میوفتم خیلی سرد میشم ازشون اصلا دلم براشون تنگ نمیشه وقتی میرم خوابگاه
من واقعا کینه ای نبودم و خیلی خیلی وابستشون بودم اما الان به طرز بدی سرد شدم از همشون و حتی دلم نمیخواد کنارشون باشم این طبیعیه؟
امروز لام تا کام با هیچکدوم حرف نزدم
میدونم میگید فقط خانوادت برات میمونن و... ولی خیلی اذیت شدم سرشون تو این چند ماه