بگم بقیشو
شعله وقتی باردار میشه میره خونه پنبه زندگی کنه چون با عبدلله صیغه کرده بعد پنبه ام اجازه میده زندگی کنه
بهش میگه ببینم چقدر میتونی طاقت بیاری اینجا اخرش باهام درگیر میشن پنبه از رو پله ها میوفته عبدلله هم ازش جدا میشه
چیمن خواهر دوعااا با یه مرد زن دار مذهبی وارد رابطه میشه و باهاش صیغه میکنه و مرده میگه باید محجبه بشی اونم محجبه میشه مرده هم سن باباشه
تا اینجاها دیدم قسمت های بعدی هنوز نیومده