دلیل تنهاییمو نمیدونم! فقط میدونم قراره برای همیشه ردش رو روحم بمونه از خودم خجالت میکشم یه جور ننگه برام 💔🙃
شاید شخصیتاشون بهم نخورده ولی حق من نبود انقدر تنها باشم و تحقیر شم بین اون همه اکیپ دوستانه
فکر میکردم عضو یه امید هستم ولی نبودم جلوی چشم من منو حساب نمیکنن🙃یه طوری رفتار میکنن انگار نامرئیم دختره بچه هارو تولدش دعوت کرد ولی منو نه باهم گروه زدن برا هم تولد گرفتن باهم بیرون رفتن و به من هیچ خبری ندادن 😭میرم پیششون میشینم باهم کلی شوخی میکنن همو قلقلک میدن نیشکون میگیرن ولی به من حتی دست هم نمیزنن 😭
جلوی من هی میگن ما چهار نفر ما پنج نفر...بابا خب لامصب منم عضو اکیپتون حساب کن چیه مگه؟!
میدونید مشکل از من نیست چون از کلاس های دیگه و پایه های پایین تر کلی دوست صمیمی پیدا کردم حتی باهاشون بیرونم رفتم 💔
ولی مهم کلاسه!
خیلیییی روحیم اسیب دید ولی کسی درکم نکرد منو نفهمید چرا انقدر منو طرد کرد اون اکیپ؟
فقط لحظه شماری میکنم تا سال تموم شه و سال اخر مدرسه رو یه جا دیگه برم درس بخونم....
ولی دارم از استرس میمیرم اگه اون مدرسه بدتر بود چی؟ اگه معلمان اخلاق نداشتن...
اگه بچه هاش از اینا بدتر بودن؟؟؟
کسی مثل من بوده؟؟؟ 💔
من ضعیف نیستم که به خودکشی فکر میکنم ولی انقدر بهم فشار میارن افسردگی شدید گرفتم منی که از زخم شدن بدنم میترسیدم الان خودم با تیغ خط میندازم رو دستم😭