به من یه پسری اینو گفت اومدم به مادرم گفتم جنگ جهانی شد گفت من نمیذارم دخترم زیر تیغ جراحی بره زنگ زدم به پسره دعوا کردم کنسل کردم با چه جرئتی تونسته این حرفو بزنه، ازدواج خوبه ولی نه با هر قیمتی سه بار همچین حرفو بهت تکرار کرده
پسره بعوض اینکه زیبایی هارو ببینه زشتی میبینه کلا دنبال عیب و نقص میگردن
ازدواج میکنیم که از لحاظ نیازهای روحی و روانی مون تامین بشیم همسر باعث میشه زیبایی هامونو بیشتر بشناسیم و بیشتر خودمونو دوست داشته باشیم
نه اینکه کاری کنه از خودمون زده بشیم از خودمون بدمون بیاد و اعتماد بنفس مون هم کاهش پیدا کنه
ازدواج به چه قیمتی اخه تو کشور ما تو جامعه ما چقدر باید تحمل کنیم حرف مردهارو فقط بخاطر اینکه ازدواج کنیم و بعد تبدیل بشیم به یه موجود افسرده که از خودمون بدمون بیاد
همیشه احساس کمبود و نقص و کافی نبودن کنیم
کنسله 3
این بعدا تو رو با همه مقایسه میکنه
یه خواستگاری داشتم همه ش عکسهای زن داداشش تو گوشیش بهم نشون میداد ببین چجوری تیپ میزنه تو هم باید اینطوری باشی نمیدونم فلان جا عمل کن اینطوری باش مثل او
همه ش مقایسه میکرد تو ذهنش
به این مردها میگن مریض
هیچوقت زن خودشون براشون کافی نیست
یا فقط زشتی هارو میبینن بجای زیبایی
باید برن اول درمان بشن بعد ازدواج
فکر کنم جدیدا مردها گرایش پیدا کردن سمت زنداداش
اخه یه خواستگار هم داشتم بتازگی همه ش اینستاگرام آنلاین بود یا تلگرام
بعد فهمیدم با زن داداشش اینا یه گروه زدن تلگرامی همه ش در حال صحبت صمیمی هستن
حتی گوشیش رو وقتی تو دستش بود یه لحظه نگاهم افتاد به چتش با زن داداشش گوشی رو کج کرد اونور که نبینم چقدر صمیمی با ایموجی و.. با هم حرف میزدن
اینم دومین خواستگارم بود که جریان زنداداشش رفت رو مخم
سال ۱۴۰۲ دوتا از این خواستگار ها داشتم که همه ش بهم ایراد میگرفتن که فلان عمل کن اندامت رو فلان کن بعد فهمیدم پای زنداداش هم درمیونه😐
دیگه از پسرهایی که برادر دارن اونم برادر متاهل فراری شدم
