ب آدمی ک نصحیت میکنه از چیزایی حرف میزنه ک ذره ای تو وجود خودش نیست چی میگید ،

بگید من به خانواده شوهرم چی بگم که یکسره منو نصیحت میکنن بخدا هر وقت خونشون میرم انقدر حرف میزنن و دخالت دارن توو زندگیم که دیوونه شدم از دستشون

اره خیلی جالبه و باعث خودشناسی میشه

بهش میگن فرافکنی 

ویژگی های مثبت و منفی درون خودمون رو روی بقیه ادما میبینیم

مثلا یه نفر زرنگه خیلی ازش خوشم میاد چون دقیقا این ویژگی رو درونم دارم ولی ممکنه سرکوبش کرده باشم یا نبینمش

یا مثل این خانوم که گفتین میگم بقیه چقدر حسودن چون خودم حسودم ولی بهش اگاه نیستم

خودم تنبلم میگم وای فلانی چقدر تنبله حالمو بهم میزنه و عصبیم میکنه

کتاب نیمه تاریک وجود اگه بخونید بیشتر متوجه میشین

انسان طوریه که خودشونمیبینه امارفتارای بدخودشوسریع درون دیگران میبینه وشروع میکنه نصیحت کردن اماخودش گوش نمیده این حقیقتی ازخودانسانه

بهش میگفتی من انقدر از ادمهای سجاده ابکش بدم میاد🙁

جواب بده منم از اینجور آدما حرصم میگیره

خخخخ اطراف منم همچین آدمی هست

همیشه همه بدی در حق همه میکنند آخرم میگه من سادم من بدبختم نمیدونم سادگی و بدبختی رو توچی میبینه اصلا نمیشه واسش تعریفم کنی آخر سر میگه تو چقدر سیاست داری ی آهی میکشه با خاک زندگیتو یکسان میکنه