باحرفاش و رفتاراش پر از عقده و کمبود
بااینکه هرموقع منو میدید از داشته هاش میگفت از گذشتس که خیلی خوب بوده پولداربودن ولی من باورم نمیشد و کمبود زیادی تو رفتاراش بود
خیلی دورو بود
بمن تیکه مینداخت و ناراحتم میکرد تحقیرم میکرد باروی خوش و خنده
اخرشم باهام دعوا کرد منم باهاش قطع رابطه کردم اما تو یه ساختمونیم هنوز
میدونم دعانویسی و اینجورکارا میکنه که اروم بشه
الانم که فهمیده من حاملم میترسم ازش
نمیدونم چطوزی فراموشش کنم اروم بشم همه چرتوپرتاش که بهم گفته نتونستم جوابشو بدم ناراحتم میکنه