یادم نمی ره دوران نوجوانیم رو چقدر تلخ کردن با استرس کنکور و توقعات بیجاشون
تا می نشستس حرف کنکور میاوردن وسط
خیلی اذیتم کردن خیلییییییی
که من با کلی درد و زخم روحی روانی جلوشون وایستادم و رفتم رشته مورد نظرم
هنوزم که هنوزه تحقیر می کنن که چرا رفتی مهندسی تو ارزشت خیلی کمه
احساس تهی بودن به ادم می دن
تا اینکه الان تا می شینی می گن شوهر نکردی
چرا ازدواج نمی کنی
مادر بزرگم خودش دختر پسرش هنوز داماد نشدن زورش رسیده به من
می گه مردم نوه هاشون ازدواج کردن نتیجه دارن فلانی نتیجه داره
یه ثانیه که می ری کنارشون پر از درد ذهنی می کننت و میای خونه
دلم می خواد همه تابوهاشون بشکنم