سلام عزیزم.
من پیگیرت بودم این مدت و شایدم اسم کاربریم یادت باشه.
ببین،حتی اگه همسرت مثل کوه پشتت باشه و تغییر کنه(که از محالاته)بازم هرگز احساس آرامش و خوشبختی نخواهی داشت.
تو ایران خانواده جزء جدایی ناپذیر زندگیه.
و زندگی با همچین خانواده ای آدمو فرسوده می کنه.
و با هر مرحله ی جدید زندگی ،یه نمایش جدید راه می اندازن
ایلدا کاش من بچه نداشتم تا فراااااااار می کردم
انقد که دلم شکسته،انقد که اضطراب تحمل کردم،انقد که بی احترام شدم...
انقد که محدودم
با اینکه بعد هفت سال بالاخره همسرم اکثرا پشت منه
باز برای رفت و آمد هزار جور ماجرا دارم
با اینکه مامانش تازگیا با یک رفتار وحشتناک و حرفای بد منو از خونه اش بیرون کرد،ولی چون مادره همسرم نمی پذیره نرم اونجا
و منم دلم نمی پذیره برم اونجا
و...
و...
و...
خواستم برای بار آخر و برای تاکید بیشتر اینو بگم که بدونی
بودن تو این فضا
موندن کنار آدمای وقیح و بی چشم و رو
آدمو پیر و فرسوده می کنه.
کاش منم جسارت می کردم و قبل مراسم عروسی به حرف مادرم گوش می دادم....
نمیگم بقیه زندگیا گل و بلبله و بقیه خانواده شوهرا معصومن.
ولی واقعاً هر چیزی حدی داره
و خانواده ی همسر من و خانواده ی همسر شما بی حد وقیحن
اینا رو چند بار با ادبیات مختلف گفتم برات
چون من ته راه الان تو ام.
ولی احساس خوشبختی که هیچ،احساس آرامش هم ندارم
وظیفه دونستم بگم
و هرگز دیگه نمیگم.
ولی همیشه پیگیر احوالت خواهم بود.
از خدا می خوام به سمت مسیر آرامش رهنمونت باشه ❤️