2737
2734
عنوان

چقدر زندگی خسته کننده شده

87 بازدید | 7 پست

دلم گرفته واقعا . مادر بزرگم و دو تا دایی هام بر اثر سرطان فوت کردن . الان متوجه شدیم که خواهر مادر بزرگمم سرطان داره و بیمارستانه . خاله و مادر مادر بزرگمم سرطان داشتن . حالا مامانم رفته دکتر میگه کبدم درگیر شده نمیتونم باور کنم خالمم میگه منم رفتم دکتر منم مبتلا شدم . مادرم که زنگ زده میگه من که دارم میمیرم فلان وصیت رو بهتون میکنم . خسته شدم واقعا چرا باید این بیماری ارثی باشه واسه ما . خودمم آزمایش گرفتم میترسم فردا ببرم پیش دکتر 🥲 ولی همیشه این ترس باهامه که دیر یا زود منم مبتلا میشم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
زندگی؟ زندگی نیست که.....

آره واقعا . با خودم میگم من که سنم کمه منم تو این سن مبتلا میشم ؟ تازه یادم اومد که هر دو تا دایی هام ۲۰ سالشون بود که فوت شدن . دایی کوچیکم که همش میگفت یعنی منم تو ۲۰ سالگی میمیرم . بیچاره مادر بزرگم خیلی صبر داشت 

ای بابا به تغذیه ت برس ورزش خیلی موثره 

نمی‌دونم چیکار کنم . من تا حالا فکر میکنم مامانم الکی میگه که مبتلا شده . جلوی ما هیچی نمیگه نمیتونم باور کنم هنوز چهل سالش هم نشده 

2740
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687