رسیدیم دیدم مادرشوهرم گفت خاله میخواسته بره جشن منم گفتم اشکال نداره زود بلند میشیم
دیدم مادرشوهرم به خواهرش گفت من و سمیرا(جاریم)هم باهات میایم
خیییییلی دلم شکست
مگه من خار دارم که اینجور میکنه
اینم بگم هم من بچه دارم هم جاریم
و اینکه جشن هم عمومی بود
به نظرتون بهش چیزی بگم؟چی بگم؟
تصمیم گرفتم دیگه اصلا باهاشون نرم بیرون