" پرسید :
چرا چنین بی مرز دوستش داری ؟
گفتم :
او زخم هایم را بوسید و رنجم را باور کرد... 🥹 "
درود 😍 شبتون بخیر و نیکی 🌼
حالتون چطوره ؟ روبه راه هستین؟ لبخند بر لب دارین؟ تعطیلات عید بر وفق مرادتون پیش میره؟ 🥰
خب تا وقتی شما جواب میدین من یکم از خودم بگم 😁
این مدتی که نبودم ( قول داده بودم کلی عکس از سفرم براتون بذارم ، اما متاسفانه پاور بانکم رو فراموش کرده بودم و سعی کردم در این فرصت پیش اومده کمتر درگیر مجازی بشم و غرق در واقعیت از حال لذت ببرم ، اما کلی عکس براتون گرفتم 🤩)
حالا سردرگمم از کِی و کجا شروع کنم 🤔
از اونجایی که تولد عزیزِجانم شروع بسیاری از ماجرا های خوب بود ، پس این تاپیک رو به عکس های تولد ایشون اختصاص میدم امیدوارم دوست داشته باشین 🫶
منظور از عزیز جانم خاله ی مهربون و نور چشمی ام هست که در روز های سختم، پناهگاه امنی برای من شد " متنی که در ابتدای تاپیک نوشتم برای ایشون بود " 😚
این عکس ها متعلق به تولد ایشونه که چندروز قبل هست 👇
من عاشق جشن گرفتنم ... شادی های کوچیک ، شادم میکنه و بهم یادآوری میکنه که زندگی هنوز به زیبایی تمام در جریانه ... 😄
حتی اگه نشونه اش مابین سیاهی ها گم بشه اما باید به روز های روشن امیدوار بود.. چرا که روز های تاریک تجربه های ارزشمندی رو بهت هدیه میده که بدون اون ها، روز های روشن شیرینی کافی رو نداره 😉🙂
خب شما بگین این روز های چطور میگذرونین؟ 💙 دلم برای صحبت در اینجا یه ذره شده 😃