بچه ها دارم با اشک مینویسم خواهشا بخونید راهکارنونو بگید🙏🙏
توو خونه انگار من یه فرد اضافیم همیشه میگم خدایا اگه من اضافه ام توو این خونواده چرا منو پیش خودت نمیبری😭😔
مامانم از مهربونیم سوء استفاده میکنه کلا موقتا منو دادشام تو یه اتاق بزرگ شریکیم وسایل لباس و جاخواب
داداشم بشدت صدای اهنگ گوشیو بردبود بالا گفتم کمش کن میخوام قران بخونم انگار نع انگار قبلشم همش همش کاری میکنه که فقط ناراحت شم بعد یهو صدام بلند شد البته من به ندرت صدامو رو کسی بالا میبرم مامانم دسته فلزی رو برداشت میخواست منو بزنه بهم گف باهاش مدارا کن اصلا اصلا به دادشم کاری نداره چون مسدونه زورش بهشون نمیرسه
خوب میگم فقط اتاق ماله اون نیس منم شریکم یکم مراعات کنه 😭
قبلا هم بهم میگفت مایه عالمه برات خرج کردیم تو در عوض چیکا کردی فقط خوردی خوابیدی مام پول درساتو دادیم 😔😔😔الان من چیکاکنم ؟!
گفتم واس عید برام لباس نمیخرید گف نع تو توو خونه هیچکاری نمیکنی فقط برامون هزینه داری واسه چی واست بخریم من زحمت میکشم واس خودم میخرم
اونقد بهم برخورده که 😭😭😭خدا دیکه خودش از دل تیکه پارم اگاهه وخدا بهم فهوند هیچ کسی هیچ کس مثل خدا نمیتونه دوست داشته باشه
الان فقط میگم خدایا اگه من اضافه ام تو این خونه وفقط خرجم رو گردنشونه منو ببر پیشه خودت اینام راحت شن دیگه به فکر هزینه هام نباشن