دم برادرشوهرت گرم ک هوای زنش دارع
از هرچی جاری نفرت دارم
پریروز جاریم باعث دعوای ما دوتا شد
نامزدم بچه هاش برده بود خونش که یه قفس درست کنه بچه با چوب خاک بازی میکردا شبش میره مهمونی خونه اقا جون و خرگوش بغل میکنه همون شب چشمش باد میکنه فردا زنگ زده میگه بچه رف اونطرف چشمش اینجور شد منم گفتم خرگوش بغل کرده بود برا اونه لابد گف نه از خونه شما بوده منم گفتم دیگه نزار بچه هات ببره که مریض نشن ب همسرم گفتم اینجور گفته ناراحت شد بعد سر این جوضوع با من بحث کرد ک چرا اینجور گفتی