با پسری اشنا شدم ولی خب نمیخواستم باهاش ازدواج کنم به دلایلی ک تاپیک قبلم گفتم هر مشکلی داشت با من بد رفتاری میکرد مثلا پدرش مریض بود فوت کرد چند ماه یه روز خوب بود یه روز هم بی احترامی میکرد و بی حوصله منم فقط، بخاطر این موندم باهاش، ک حالش بهتر بشه و همش دنبال کات بودم چون نمیخواستم بیشتر وابسته بشیم بهم امروز بهش گفتم دیگ صبرم حدی داره تو این چند مدت هر بی احترامی کردی چیزی نگفتم اونم گفت برو بسلامت منم بلاک کردم
خوب کردی بلاک کردی
خودت رو سرزنش نکن عزیزم
ولش کن بابا ب فکر خودت باش تو مسئول شادی دیگران و درک کردن غریبه ها نیستی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
3 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
