خواهر کوچیکم
۲۹ سالشه
همسرش یه مرد خوش هیکل ( هیکل مردونه )
و قد بلند و خیلی جذاب
شغل خیلی خوب و درآمد بالا
چهارتا مغازه داره ، ماشین خیلی خوب
واسه خانواده خودمونم عجیبه که این داماد نصیب ما شد
خواهرم البته خدایی به ماها نکشیده و خیلی قشنگه
این موردم باعث شد که شوهر خوب گیرش بیاد
خونه ش خیلی خوب و آخرین مدل امروزی ساختن
و چهار خواب
یه پسر داشتن دومین بارداریش هم دوقلو پسره
پنج ماه دیگه زایمان میکنه
بعد زندگیش این همه خوبه
مردش این همه خوبه
جای برادری اصلا خاله زنک نیست ، خیلی مردونه س
بعد مادرم همش هوای همین خواهرمو داره
کلا چهارتا دختر هستیم
باز اون خواهرام از من خیلی خوشبخت ترن
شوهراشون خیلی خوبن و زندگی شون خوبه و شغل و درآمد خوب دارن
اما من !
خیلی دلم گرفته امشب از زندگیم
همه شون رفتن مسافرت ، تفریح
من هیچ کجا نبود برم
با خودم میگم همون بهتر صیغه بشم توجه نکنم به زندگی کسی میخواد متاهل باشه میخواد نباشه
تا حداقل کنم یکی تو زندگیم باشه سرمو بزارم روی بازوش