مهمون طایفه خودشون بودیم یه رفتاری زد منم برگشتم گفتم موندم دست یه دیونه خدایا این حرفو وقتی گفتم که داشتیم وارد میشدیم عین خر سرشو انداخت پایین پله هارو رفت بالا منتظر من نموند منم تنهایی رفتم بالا بعد که غذا میخوردیم من غذام تموم شد کشیدم عقب تر وتکیه دادم پشت شوهرم به من بود مامانش هی چشم ابرو بالا مینداختم که بفهمه پشتش به منه ولی نفهمید آخرش عموش گف آقا پشتت به خانومته ها برگشت گف گل پشت ورونداره عقدیم اومدم خونه بهش میگم چرا اینکارو کردی منو چی فرض کردی گف سرکارم نرین به اعصابم عوض اینکه بگه متوجه نشدم ببخشید مقصر کیه تو روخدا بگین