ببین ما هر سری میریم خونه خاهرشوهرم دخترش اشپزی میکنه ماهم کمک میدیم تو کارا اما غذارو اون میپزه حالا هرسری ما میریم شوهرم همش تو جمع میگه دستپختت خیلی خوبه خوشمزه س بعد هی میگف دستپخت تو شبیه دستپخت خاهر کوچیکمه حالا از اون ورم از عروس خاهرشوهرم تعریف کردن بعد اصلا من خیلی از رفتار شوهرم معذب شدم اما بروی خودم نیاوردم همش مطمئنم بقیه فکر میکنن من بلد نیستم غذا بپزم چون این چند وقتم اونا فقط یبار مهمون ما بودن اونم چون خونه نبودیم بردیمشون رستوران میخام بگم شوهرم اصلا تو جمع اونا هوای منو نداره
🙄 حالا فک نکنین من بد غذا درست میکنم اصلا اینطور نیست اما همیشه شوهرم این رفتار تو جمع نشون میده
حالا دیروزمیگفت تو خیلی لاغری این لباسارو پوشیدی لاغرترم شدی اینجوری نیا خونه خاهرم جلو مامانم میگف
بعد حالا من کاملا رو فرمم ۶۳یا ۶۴ وزنم هس