عیدی مادرشوهرم به عروسا

ببخشبد اگه طولانیه خانما من پدرشوهرم یکساله فوت شده خرج مادرشوهرم باماس بااینکه ما اخرین بچه ایم ووضع مالی انچنانی نداریم مستاجریم بقیه بچه ها پدرشوهرم خونه همه چی داده حالا بگذریم دیدم مادرشوهرم یه جوراب داد بمن یه جوراب به شوهرم با صدتومن پول یکم یکه خوردم دیدم گف اره برادرشوهرت گفته عروسا غریبن چرا به اونا میدی به پسرات بده😳اینقد بذم اومد از حرف برادرشوهرم راستش برادرشوهرم خانواده زنش خیلی بلا سرش اوردن سرش کلاه گذاشتن کتکش زدن دل خوشی نداره هردفعه میاد به مادرشوهرم میگه چه پسرایی تربیت کردی برادر زن من اینجوره اهل زنو زندگی نیس فلانه زن من پا نمیشه صبحونه به بچه بده من میدم باجناقم اصن نمیدونم مدرسه بچه کجاس من دیروز عصبانی شدم گفتم اگه برادرت خانواده زنشو زنش پلشتن بما ۴تا جاریا ربطی نداره ماهم خونواده دار هستیم هم خودمون زن زندگی  چیه هی میاد از خودشو شما داداشا تعریف میکنه مگه ما عروسا خیلی پدرسوخته هستیم شما فرشته این اینم بگم جاریم خیلی باسیاسته باهمین سیاستش پدرشو با شوهرش اشتی داده خیلی هفت خطه دیروز جاریام ناراحت شدن از عیدی مادرشوهرمو حرف برادرشوهرم امروز صبح مادرشوهرم گف از سال بعد برای عروسا ظرف میخرم امسال فلانی گف اینکارو کن اصن چرا میگن عروس غریبس مادر منم عروسو داماد داره هیچوقت نشنیدم این حرفو بزنه مادرشوهرم گف تو ناراحت شدی گفتم نه چون بابا فوت کرده شما اصن ندی هم اشکالی نداره ولی واقعیتش از حرفای برادرشوهرم حرصی شدم میخوام جوابشو حتمن بدم