این شاید تلخ ترین عکسی هست که در تمام عمرم گرفتم
فکر نکنید این عکس رو راحت و با خوشحالی گرفتم،،دونه دونه قرصا رو که مینداختم یاد خاطرات ۳۵ سال زندگیم افتادم،،تمام تن و بدنم میلرزید،،عرق سرد نشست توی تنم،،،بدتر از اینکه واقعا واقعا دست خالی دارم میمیرم و هیچی تو دستم نیست ببرم اونور،،،پس چکار میکردم این ۳۵ سال؟
میدونم از الان سعی میکنید به من امید بدید و من رو منصرف کنید ،،خدا خیرتون بده ولی زخمم عمیق تر از این حرفاست...