خودم و دخترم با داداشم اینا رفتیم روستا دیدن مادربزرگ ... که البته فامیل دور حساب میشه
من دختر دارم
زن داداشم باردار بود رفت سونو معلوم شد پسره
این برعکس همه قدیمیا بود
اول رفتیم داخل هزار تا قربون صدقم رفت که خدا نظر ویژه داشته دختر بهت داده دختر رحمته خدا به هرکسی نمیده دختر خیلی هوای مادره داره و شروع کرد داستانای قدیمی از فضایل دخترا که ازش تشکر کردم
ولی من بجاش اشکم در میاد
به زن داداشم گفت مادر رفتی جنسیت بچه رو ببینی؟
بعد که فهمید پسره طرز عجیبی گفت اَههههههه حالا طوری نیست مادر خدا کمکت کنه پسر داری سخته انشالله بعدیشم دختر باشه
همین فقط و معلوم بود گرفت قیافش اصلا
بیچاره زن داداشم تا اخر سرش گرفت پایین بزور کنترل کرد
رفتیم تو ماشین بغضش ترکید بدجوررر
خیلی دلم سوخت
امان از دست این جنسیت پرست ها
یکی با پسر دوستی دل میشکنه
یکی با دختر دوستی