وای حالم خیلی بده عصری با مامانم رفتیم بازار خرید اخر تو یه مغازه یچی خریدیم بعد موقع حساب کردن یه پسره بود اومد از داخل مغازه از پشت سرم دست زد ب باسنم و سریع ردشد رف بیرون
واییییی من ک هنگ کردم ی لحظه بعد بس ک عصبی شدم رفتم یکی محکم زدم تو گوشش یکم فوشش دادم بعد برا اینکه بترسه گفتم الان زنگ میزنم شوهرم بیاد ادمت کنه
اونم زد به حاشا چیزی نمیگفت فقط اروم یه بار گف چیه و چیشدع😐
به خدا انگار دارب خاطره ی منو تعریف میکنی
منم یکی دوسال پیش همین اتفاق افتاد برام اخر داد و بیداد راه انداختم
خوب کردی آفرین
دمت گرممممممم
حقشهههه
ای دمت گرم خوب کردی کاش منم جراو تورو داستم
زیادی غیر واقعی بود
مامانت چی گف
خدا لعنتش کنه 😒 خوب کردی زدی تو گوشش عزیز دلم
بعد مامانمم یکم فهمیده بود داشت فوشش میداد دستشو گرفتم زود کشیدمش اونور رفتیم
اخه شهرمون کوچیکه بازارم شلوغ بود الان میترسم یه اشنایی دیده باشمون بره ب شوهرم خبر بده مثلا بگه زنت دعوا میکرد و فلان😑
منم ب شوهرم خبر ندادم ترسیدم حساس بشه نذاره جایی برم
بنظرتون ب شوهرم بگم؟؟؟یانه
دستت درد نکنه خوبش کردی کاش من جرات تورو داشتم
باعث افتخاری👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
آفرین همیشه باید آبروی طرف رو برد که کارشون رو تکرار نکنن
