توی سریال هر جایی یه دختره هست اسمش ریحان با پدر و مادرش و خانواده ی عموش و پدربزرگش توی یه عمارت بزرگ تو یکی از شهرای کوچیک ترکیه زندگی میکنن خیلیپولدار و سرشناسن ولی ریحان خیلی محدوده و اصلا نمیزارن از عمارت زیاد بره بیرون و...
ولی ریحان یه اسب داشته خیلی روزا صبح قبل از طلوع آفتاب میرفته اسب سواری و تا طلوع آفتاب برمیگشته به عمارت که کسی متوجه نشه نبودشو
یکی از همین روزا موقع رد شدن از جاده یه ماشین یهو ظاهر میشه و به فاصله ی میلیمتری از اسب ریحان میزنه ترمز و ریحان از اسب میفته و از هوش میرع و آقای جوان و خوشتیپ وارد داستان میشه 😁 دوست داشتید بقیشم بگم لایک کنید